جمعه ۵ تیر ۱۳۹۴ - ۰۴:۱۲
نمونه هایی از رحمت واسعه خداوند

حوزه / آیات توبه و آیات بسم الله الرحمن الرحیم که در صد و سیزده سوره قرآن و در وسط سوره نمل در یکصد و چهارده مرحله با کلمه رحمان و رحیم خودش را یاد می‌کند و می‌شناساند، یعنی خداوند عالم ،وجودش و لطفش همه رحمت و برکت است .

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، درنهمین روز ماه مبارک رمضان  شرح دعای این روز را به قلم حجت الاسلام والمسلمین محمد امینی گلستانی منتشر می کند.

متن :اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِيهِ نَصِيباً مِنْ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَةِ وَ اهْدِنِي فِيهِ لِبَرَاهِينِكَ السَّاطِعَةِ وَ خُذْ بِنَاصِيَتِي إِلَى مَرْضَاتِكَ الْجَامِعَةِ بِمَحَبَّتِكَ يَا أَمَلَ الْمُشْتَاقِين‏ [1]

ترجمه : اى خدا مرا نصيبى از رحمت واسعه خود عطا فرما و به ادله روشن خود هدايت فرما  و پيشانى مرا بگير و بسوى رضا و خشنودى كه جامع (هر نعمت) است سوق ده به حق دوستى و محبتت اى آرزوى مشتاقان.

اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِيهِ نَصِيباً مِنْ رَحْمَتِكَ الْوَاسِعَةِ

در قسمت اول می‌فرماید: خدایا برای من نصیبی از رحمت واسعه خودت در این روز قرار بده، خداوند تبارک و تعالی در سوره انعام آیه دوازده رحمت را بر خودش واجب کرده و در سوره اعراف آیه 156 « وَ رَحْمَتي‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ء» رحمتش را فرا گیر معرفی کرده است.

 یعنی وجودش رحمت و برکت است، و رحمت خدا تمام موجودات را فرا گرفته است،در سوره انعام آیه 147 می‌فرماید:« رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ واسِعَة» خدای تو صاحب رحمت واسعه است و باز در سوره حجر آیه 49 می‌فرماید:« نَبِّئْ عِبادي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحيمُ» ، پیامبر(ص) به بندگان من خبر بده که خدای من بخشنده و مهربان است.

آیات توبه و آیات بسم الله الرحمن الرحیم که در صد و سیزده سوره قرآن و در وسط سوره نمل در یکصد و چهارده مرحله با کلمه رحمان و رحیم خودش را یاد می‌کند و می‌شناساند، یعنی خداوند عالم وجود و لطفش همه رحمت و برکت است اگر کسی بتواند آن را به دست بیاورد، حتی در سوره زمر آیه 53 اعلام می‌کند « ُقلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم‏ » و می‌فرماید به آن بندگانی که گناهکارند بگو ای بندگان من که گناه کرده و به نفس خود اسراف کرده اید من بخشنده ام و می‌بخشم.

بالاخره روایات و آیات در این مورد زیاد است و خوشا به حال کسانی که رحمت واسعه خداوند را به دست بیاورند و موفق شوند.

حکایت شگفت انگيز! بهلول نبّاش:

در كتاب مجالس از عبد الرحمن بن غنم دوسى آمده كه آيه شريفه:" وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً ..."، درباره بهلول نباش (كسى كه قبرها را نبش مى‏كرد و كفن مردگان را مى‏دزديد) نازل شده، چون اين مرد در يكى از اين دزديهايش قبر دخترى از انصار را نبش كرد، جنازه را بيرون آورده، كفنش را باز كرد- و با او زنا كرد، آن گاه پشيمان شد، و نزد رسول خدا (ص) آمده جريان را به عرض آن حضرت رسانيد، ولى رسول خدا(ص) او را رد كرد، و او از مردم كناره گرفت، و دور از آنها در كوه‏هاى مدينه به عبادت و مناجات پرداخت، تا آنكه خداى تعالى توبه‏اش‏ را قبول نموده آياتى از قرآن در باره‏اش نازل شد[2]

قاتل اميرمؤمنان عليه السلام را دست بسته به محضرش مى‏آورند در حالى كه مى‏لرزيد، با اينكه خود غرق در خون بود، به فرزندانش فرمود: اگر من از دنيا رفتم، اگر مى‏توانيد او را ببخشيد و گرنه فقط يك شمشير به او بزنيد و بيشتر اذيتش نكنيد.

اگر من زنده ماندم، او را خواهم بخشيد، در حال تب و تاب، برايش شير مى‏آورند، کاسه شيرى كه يكى از يتيمان بى سرپرست به نمايندگى از يتيمان و بى سرپرستان ديگر آورده، تا بخورد و جلوى سرايت زهر شمشير زهر آلود قاتل را بگيرد و به بدن مبارك سرايت نکرده، از دست بيچارگان و بى سرپرستان و مظلومان، نرود، سؤال مى‏كند آيا از اين شير به ابن ملجم نيز داديد؟! جواب مى‏شنود نه، فرمود: اول از اين شير به او دهيد تا خيالم راحت شود و بعد من مى‏خورم، فرزندانم او اسير شماست با اسير خود مدارا داشته باشيد!

چنان كه مى‏بينيم بندگان خالص او نيز، با اعتراف طرف مقابل كه با كوهى از گناه، به سوى او برگشته و اظهار ندامت و احساس شرمندگى كرده، بدون اين كه كوچكترين توبيخى متوجه او نمايد و سرزنشش كند، از تقصير او مى‏گذرد و قبولش‏ مى‏كند.[3]

 برخورد کریمانه اباعبد الله با حر بن یزید ریاحی

همچنین امام حسين عليه السلام بعد از آنكه حرّ بن يزيد رياحى رضوان الله عليه با اين كه گناهى به آن بزرگى را كرده و آن حضرت را با اهل و عيالش در دست دشمنان گرفتار ساخته بود، بعد از آن كه در روز عاشورا در يك حمله، بيش از چهل نفر به شهادت رسيدند، با ديدن اين منظره، در يك چشم بهم زدن تصميم خود را گرفت و به تمام جاه و مقام دنيائى، ثروت و دارائى خود، پشت پا زد و خود را به دربار حجت خدا رسانيد، سر به آستان او سائيد و به سوى معبود خود پركشيد و رفت.[4]

پی نوشت ها:

[1]-   بحارالأنوار ج : 95 ص : 30

[2]-به نقل از ترجمه تفسير الميزان، ج‏4، ص: 34

[3] -  گلستان سخنوران، 110 مجلس سخنرانى مذهبى، ج‏2، ص: 236

[4] - گلستان سخنوران، 110 مجلس سخنرانى مذهبى، ج‏1، ص: 34
 

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha